عازم مصارع العشاق هستم .
همانجا که مقربترین عاشقان خدا خون خود را به آسمان ریختند.
خاکش هم حتما اسراری دارد.
هر سال هزاران دل، خود را به آن خاک عرضه می کنند به امید آنکه انتخاب شوند و جرعه ای از آن راز بیاشامند؛
هر سال نزدیک بهار، "محرم اسرار عاشقان خدا" بودن را در مصارع العشاق به مزایده می گذارند
تا پر دلترین روزگار را برگزینند و جرعه نوش عشقش گردانند.
هر جا ولی خدا برای احقاق حقی بزرگ دل می طلبد . جان می ستاند کربلایی است برای اهل آن زمان
تا عیار عشقشان آزموده شود.
تا سال ها متعشقین عالم (آن ها که خود را بعاشقی زده اند)، بیایند و ادای عاشق پیشگی در بیاورند.
ما هم می رویم تا فریاد حضور را را در گوش خاک کربلای آخرالزمان زمزمه کنیم.
ببینیم اینبار شهیدان که را بر می گزینند.
ما می ارزیم که شاهد یک قهقهه مستانه باشیم یا نه ؟
یارب مباد دست رد بر سینه هیچ عازمی
یارب مباد دستی خالی در برابر چشمی مشتاق
یارب مباد خونی در رگ در برابر یک فریاد
هنوز خوب که گوش می کنیم فریاد هل من ناصر خون خدا را می شنویم
هنوز خوب که گوش می کنیم فریاد مظلومیت گردان حنظله را در کانال می شنویم.
باید رفت کمی نزدیک تر، شاید کاری از دستان خالی ما هم بر آید.
هر سال نزدیک عید نجوایی به گوش می رسد:
من کان فینا باذلا مهجته و موطنا الی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فاننی راحل مصبحا ان شا الله
می رویم تا شاید فردا روزی که اماممان عزم رحیل کند و ما هم ...
دعایم کنید برگشتم قلمم بنویسد:
ما اطیب طعم حبک و ما اعذب شرب قربک.