ما، عمار های خود خوانده
این مطلب را برای کسانی می نویسم که هنوز با هم پشت یک خاکریزیم. نه اینکه کسی که پشت خاکریز ما نیست آنسوی خاکریز است. اما لطفا کسانی که تصمیم گرفته اند در پشت جبهه خدمت کنند این مطلب را نخوانند.
آی رفیق هم جبهه ای!! صدایی که می شنوی صدای فلان خطیب مشهور نیست که با سخنرانی هایش حال می کنیم.
صدای فلان مداح محبوبت نیست که با دمش جلا پیدا می کنیم؛
صدای فلان مراد و پیر طریقت نیست که با هویش فنا می شویم؛
صدای کسی است که او را ولی خدا می دانیم و با حکم او در جان خود و خانواده خود برای خدا تصرف می کنیم. او همان کسی است ولایتش را ادامه ولایت رسول الله می دانیم و از راه او خدا را می جوییم. او همان کسی است که به خاطر دشمنی با او بسیاری از کسان را فرو نهاده ایم و بر مسیر ولایش - که همانا ولایت اسلام است - بسیاری را برگزیده ایم.
ببینید چه با غم سخن می گوید وقتی از دغدغه خویش می گوید.
آی رفقایی که فریاد یالیتنا کنت معک مان روز عاشورا سقف آسمان را می درد، امروز ولی خدا خواسته هایش از ما معلوم است. اما چرا با او نیستیم؟! نکند به دین سلیمان بن صرد در آمده ایم؟!
او از ما خواسته است که تحصیل کنیم. اگربی دلیل تحصیلمان را رها کرده ایم بی خود نام خود را ولایتمدار ننهیم.
او از ما خواسته است که برای تهذیب نفس بکوشیم. اگر هنوز دهانمان لق است و نمازمان قضا می شود و دچار بی تقوایی های مزمن هستیم بیخود خودمان را عمار علی ننامیم.
او از ما خواسته است که کتاب بخوانیم و کتابخوانی را ترویج دهیم. اگر هنوز حتی روزی یک ساعت هم کتاب نمی خوانیم بیخود دیوار منزل صاحب خانه را با عکس های مختلف ولی خراب نکنیم.
او از ما خواسته است که ورزش کنیم، اگر هنوز حتی قدمی از قدم بر نمی داریم بیخود فریاد وا علیا سر ندهیم که هم برای سلامتی خودمان ضرر دارد و هم برای آرامش همسایه.
این همان صدایی که چند سال پیش به شکوه بلند شد که گاهی دغدغه های فرهنگی خواب را از چشمان می برد. همان کسی بیش از ما مشتاق است.
http://bayanbox.ir/id/1082699832743951567
عالی بود