طلائیه و حرف هایش
دوشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۰، ۰۵:۱۳ ب.ظ
بهش گفتم نمی دونم چرا از وقتی اومدیم جنوب، حواس پنجگانه ام شش گانه شده.
بهم گفت همه اینجوری می شن انگار یکی از بیرون باهات حرف می زنه و دائم پیام می ده.
بهش گفتم نمی دونم امسال چقدر بوی حضرت اباالفضل میاد اینجا؟
بهم گفت منم دارم حسش می کنم.
بهش گفتم می بینی اینجا همه اش آبه. بچه ها رو لب آب ...
بهم گفت بد جوری بوی اباالفضل میاد.
بهش گفتم نا مرد با تیر بار کمین کرده بود و هر کی از لب آب می اومد میزد.
بهم گفت: کمین؟ بد جوری بوی اباالفضل میاد.
بهش گفتم چقدر پرچم اینجا است. چه خبره؟
بهم گفت: این پرچم علمداره هنوز رو زمین نیافتاده.
بهش گفتم این راوی چی داره می گه؟ حسین خرازی و دست؟
بهم گفت: دست؟ بد جوری بوی اباالفضل میاد.
بهش گفتم اون حرم رو ببین اونجا ساخته اند.
بهم گفت ای اهل حرم میر و علمدار نیامد.
بهش گفتم این چیه اینجا جلوی در گذاشته اند. یه منبع سوراخ سوراخ.
بهم گفت: منبع آب ؟ ولی ای قوم شما تیر به مشکم نزنید.
بهش گفتم خوب جوری بوی اباالفضل داره میاد.
بهم گفت نه دیگه. چشمات رو ببند یه نفس عمیق بکش سرتو بنداز پایین
بهم گفت همه اینجوری می شن انگار یکی از بیرون باهات حرف می زنه و دائم پیام می ده.
بهش گفتم نمی دونم امسال چقدر بوی حضرت اباالفضل میاد اینجا؟
بهم گفت منم دارم حسش می کنم.
بهش گفتم می بینی اینجا همه اش آبه. بچه ها رو لب آب ...
بهم گفت بد جوری بوی اباالفضل میاد.
بهش گفتم نا مرد با تیر بار کمین کرده بود و هر کی از لب آب می اومد میزد.
بهم گفت: کمین؟ بد جوری بوی اباالفضل میاد.
بهش گفتم چقدر پرچم اینجا است. چه خبره؟
بهم گفت: این پرچم علمداره هنوز رو زمین نیافتاده.
بهش گفتم این راوی چی داره می گه؟ حسین خرازی و دست؟
بهم گفت: دست؟ بد جوری بوی اباالفضل میاد.
بهش گفتم اون حرم رو ببین اونجا ساخته اند.
بهم گفت ای اهل حرم میر و علمدار نیامد.
بهش گفتم این چیه اینجا جلوی در گذاشته اند. یه منبع سوراخ سوراخ.
بهم گفت: منبع آب ؟ ولی ای قوم شما تیر به مشکم نزنید.
بهش گفتم خوب جوری بوی اباالفضل داره میاد.
بهم گفت نه دیگه. چشمات رو ببند یه نفس عمیق بکش سرتو بنداز پایین
زجا بر خیز ای ابرو شکسته نشسته در برت پهلو شکسته
۹۰/۱۲/۰۸